مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

مقتول اگر نمی‌شد، محسن در آستانه *** ما داشتیم از تو، یک شیرخواره مادر


تا قلب من نگشته ازغصّه پاره مادر!
خیز و نوازشم کن با یک اشاره مادر
تـو آفتاب مغرب، مـن ماهپارۀ تـو
بنگر چگونه ریزد چشمم ستاره، مادر!
دردا که بعد جـدّم، کشتنـد مـادرم را
آمد به روی داغم، داغ دوبــاره مـادر
پایت به روی قبله،دستت به روی صورت
داری چرا به گوشت یک گوشواره مادر؟
قلبم درآتش افروخت، یکبار صورتم سوخت
تـا بررخ کبودت، کـردم نظـاره مـادر
وقتی پناه بردی در پشت در، به دیوار
دیـوار بهر ما شـد، دارالزیاره مادر
با داغ توست هـردم، سوز هزار سالم
هر لحظه در عزایت، دارم هزاره مادر
مقتول اگر نمی‌شد، محسن در آستانه
ما داشتیم از تو، یک شیرخواره مادر
با چشم خویش دیدم می‌زد تو را مغیره
گویـی نفس به قلبم می‌شد شراره مادر
باشد که «میثمت» راچشمی کنی کرامت

تـا در مصیبت تو، گرید همـاره مادر

http://kanonemaddahan110.blogfa.com


تصویر زیر  را برای پروفایل خود قرار دهید اجرتان با حضرت زهرا سلام الله علیها



هر قدر گفت دختر پیغمبرم نزن اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند


اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند

با برق چشم خرمن جان را شرر زدند

در اول ربیع ، خزان شد بهار من

ماه مرا به آخر ماه صفر زدند

بهر تسلیِّ دلِ زهرا یهودیان

باهیزم و لگد به عزاخانه سر زدند

از چوب ، خون تازه روان شد به روی خاک

از بس که با غلاف به پهلوی در زدند

دیدند که با تو راه به جایی نمیبرند

نزدیکتر شدند و سرت را به در زدند

زهرا نبود آنکه بیافتد به روی خاک

سیلی به صورت زن من بی خبر زدند

تا آمدم به خویش جمالش کبود شد

بد سیرتان جمال مرا بی خبر زدند

هر قدر گفت دختر پیغمبرم نزن

اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند

این جایِ دستهای فلانی فقط نبود

این نقش را مُسَلمِّ چندین نفر زدند

معنی ور شکسته چو خواهی مرا ببین

سرمایه یِ امیدِ مرا از کمر زدند

مردی که هیچ ضربه به پشتِ کسی نزد

زهراش را جماعتی از پشتِ سر زدند

افتاد روی جفت علی لنگه ی دری

از بس که جفت جفت و فُرادی به در زدند

اهل مدینه با همه ی کینه های خود

سرو  رشید باغ مرا با تبر زدند

http://golbanghosseini.ir

تصویر زیر را یا مشابه این تصویر را برای پروفایل خود قرار دهید

یاد پهلوی مادر گلها خم شده دست بر کمر بزنیم


ای برادر بیا بسر بزنیم

ناله از پرده‌‌ی جگر بزنیم

پیش پرهای سرخ پروانه

تا نفس هست بال و پر بزنیم

لااقل ما به جای مردم شهر

به عیادت رویم و در بزنیم

نفسش در شماره افتاده

سر به بیمار محتضر بزنیم

یاد پهلوی مادر گلها

خم شده دست بر کمر بزنیم

روضه‌های نگفته را گوئیم

ضجه‌ها را بلندتر بزنیم

منبع: http://kanonemaddahan110.blogfa.com


تو را به جان حسن دیدگان خود واکن کمی به طفل حزینت بیا تماشا کن


تو را به جان حسن دیدگان خود واکن

کمی به طفل حزینت بیا تماشا کن

بودمرا به جگر زخمی و تو  ای مادر

کنون به گوشه چشمی بیا مداوا کن

ببین که زانوی غم دربغل گرفته علی

مروزهوش نگاهی به سوی بابا کن

دگرمکن زخدا مرگ خودطلب مادر

فقط برای شفا دست خویش بالا کن

زسینه آه مکش خون تازه می آید

کمی به سینه مجروح خود مدارا کن
+++

حسن جان مادرم بیمار گشته

اسیر نوک یک مسمار گشته

حسن جان مادرم کارش تمام است

حسن جان مادر من زار گشته

حسن جان مادرم مغموم گشته

ببین منت کش دیوار گشته

حسن جان داغهای هر دو عالم

درون سینه ام انبار گشته

دگر بعد از پیمبر کل عالم

به پیش چشم زینب خوار گشته

پس از غصب ولایت درد و غمها

به روی دوش مادر بار گشته

ببین مادر در این عمر کم خود

غم و رنج و الم را یار گشته

ببین که چادر خاکی مادر

اسیر شعله های نار گشته

حسن جان زندگی در این زمانه

برای خواهر تو عار گشته

حسن جانم نباشی تا ببینی

درون پای زینب خار گشته

نباشی تا ببینی ای برادر

دو چشمم سوی نیزه تار گشته

 منبع:http://kanonemaddahan110.blogfa.com



  اشعار فاطمی  شعر فاطمی  شعر  فاطمیه  زهرا  مهدی فاطمه 

با علی از داستان میخ در چیزی مگو! جان مادر! روگرفتی دست بر پهلو چرا؟


جان مادرچند روزی چهره پوشیدی زمن

ازچه می‌پیچی به خویش و ساکتی، حرفی بزن!

دخترم! ازدردِ مادر بـا پدر چیزی مگو!

با علی از داستان میخ در چیزی مگو!

جان مادر! روگرفتی دست بر پهلو چرا؟

فاش برگو نیست در فرمان تو بازو چرا؟

دخترم! جای غلاف تیغ را تو دیده‌ای

آفرین برتو که حتی ازحسـن پوشیده‌ای

جان مادر! بیشتراز ما چرا گرید حسن؟

اوچه دیده بین کوچه که ندیده چشم من؟

دخترم! ازماجرای کوچه تاهستم نپرس!

زین سخن صرف‌نظرکن ازبرادرهم نپرس!

چشم مادر!پس به من ازچادرخاکی بگو!

ماجرای چـادر خاکی و هتـاکـی بگو!

دخترم!چشمم سیاهی رفته وخوردم زمین

مجتبی دستم گرفت وخانه آوردم؛همین!

جان مادر!گوشواره ازچه برگوش تو نیست؟

اشک می‌ریزی وجزخون‌جگرنوش تو نیست؟

دخترم!یک گوشواره بودبرگوشم، شکست

گریه‌ام بر غربت بابای مظلوم تو هست

جان مادر! پس چرا در نـزد بابا ساکتی

مخفی از اوروزمی‌نالی و شب‌ها ساکتی

دخترم! مخفی‌ست تاروز قیامت درد من

هم زتوهم ازپدرهم ازحسین هم از حسن
http://kanonemaddahan110.blogfa.com

شعر شاعر ملعون و عُمَر پرست در مورد هجوم و آتش زدن خانه وحی

شعر شاعر ملعون و عُمَر پرست در مورد هجوم و آتش زدن خانه وحی

افتخار حافظ ابراهیم شاعر مصری معروف به شاعر نیل به حمله عمر به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها !!!

شیعه همیشه برای اثبات فاجعه وحشتناک حمله به خانه دختر رسول خدا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اسنادی از کتب خود سنی ها در دست دارد. حال برای بعضی سوال می شود چگونه آن ها این حقایق را در کتب خود آورده اند؟
پاسخ این است که این جماعت به واقعه حمله به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها افتخار می کنند و آن را جز کرامات عمر بن خطاب لعنت الله علیه می دانند همان طور که ما به کرامات امیرالمومنین علیه السلام مانند کندن در قلعه های خیبر افتخار می کنیم. این امر باعث شده که حافظ ابراهیم، شاعر مصری، (۱۹۳۲ ـ ۱۸۷۲) در مجلسی عمومی که برگزار شده بود تا این شاعر قصیده ای در مدح عمر بخواند، نه تنها این جریان را قبول می کند بلکه به این تهدید عمر علیه دخت پیغمبر افتخار می کند و مورد تشویق مستمعین قرار می گیرد و به این شاعر لقب شاعر نیل و شاعر مردم مصر می دهند.

و اما اشعار:

و قولة لعلی قالها عمر / أکرم بسامعها أعظم بملقیها

حرقت دارک لا أبقی علیک بها / إن لم تبایع وبنت المصطفى فیها

ما کان غیر أبی حفص یفوه بها / أمام فارس عدنان و حامیها

ترجمه بیت اول: عجب کلام ارزشمند و بلند مرتبه ایست که عمر به علی خطاب نمود! چقدر کریم و بزرگوار است شنونده آن و چقدر عظیم و بلند مرتبه است گوینده آن!

ترجمه بیت دوم: قطعا بدان که خانه تو را به آتش می کشم و تو را در آن خانه باقی نمی گذارم، اگر از بیعت با خلیفه أبوبکر سرپیچی نمایی، با اینکه دختر پیامبر در آن خانه باشد و بماند.

ترجمه بیت سوم: این کلام کلامی نیست که از دهان هر کسی خارج شود، گوینده ای چون عمر را می طلبد که بتواند در مقابل اول پهلوان عرب و تک سوار عدنان و نگهبان و پاسدار امت عرب، (علی بن ابی طالب) ایراد کند.

دیوان حافظ ابراهیم، صفحه ۸۲

اسکن کتاب:
http://l1l.ir/123g
پوستر:
http://l1l.ir/123m

پی نوشت:
در پاورقی نوشته:
أنشدها فی الحفل الذی أقیم لسماع هذه القصیدة ...
ترجمه: این شعر را در محفل یا جشنی قرائت کرد که به قصد شنیده شدن همین قصیده برپا شده بود، در وزارت معارف

قضاوت با شما

شعری مناسب با ایام فاطمیه علیهاالسلام( مرثیه حضرت زهرا)

شعری مناسب با ایام فاطمیه علیهاالسلام

یا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ

آن‌قدرکه دردها بر روی هم بسیار  شد
راه رفتن هم برایم بی‌کمک دشوار شد


قصد من وا کردن دست تو بود آن‌روز ,

حیف اول کارم در خانه رویم آوار شد


روی درب خانه با خونم نوشتم یا علی

میخ امضا کرد و قابی بر سر دیوار شد
.
زیر سنگینی در خوردم دوباره بر زمین
چند باری پشت هم این واقعه تکرار شد

یاس تو در زیر پا ماند و شبیه لاله شد
جای جای خانه‌ات از خون من گلزار شد

نیت زهرا کمی کم کردن از بار تو بود
عفو کن آخر خودش هم روی دوشت بارشد

کاسه آب حسینم را بده دستش علی
با لب تشنه اگر که نیمه شب بیدار شد
 
یاد لبهایش شده فکر خیال هر شبم
تشنه لب میماند آخر کودک تشنه لبم